اگر امروز آخرین روز زندگیم باشد راهی برای فرار از سرنوشت ندارم.هنوز در پی خوشبختی جاده ها و مرزهای تلخ و شیرین خاطره ها را  طی می کنم.اما...افسوس که من و خوشبختی مانند روز و شبی هستیم به دنبال هم که هرگز به یکدیگر نخواهیم رسید.

 آه ای سرنوشت.دستان سردت را کنار بکش و تنها همین یک بار مرا با آغوشی گرم نوازش کن.و تو ای زندگی،می دانم ممکن نیست ولی فقط همین بار را تو به ساز من برقص!